بود نبود یک خالق تنها بود، نه یاری ونه غم خواری داشت، تنها وسرگردان در عرش زرین ومرمرین این طرف وآن طرف دنبال سرگرمی میگشت.زمین، آسمان، جنت، دوزخ و... ساخت. با بسیار شکوه و جلال، یکیش برای وحشت و دهشت دیگری یکیش برای آسایش و نعمت و....مدتی با اینها مصروف بود اما به مرور زمان اینها تکراری شد. خالق تنها، به دنبال سرگرمی دیگر افتاد، سرگرمی که برعلاوه زیبایی باید شاکر و سپاسگزار باشد. مخلوق که حداقل بتواند قدرت خالقش را درک کند.
موجودات که باید اصل اول شان عبادت وفرمانبرداری از اوامر وی باشد.خالق این موجودات را نیز خلق کرد، موجودات که سراپا گوش به فرمان وی بود، هیچ نوع نافرمانی از اینها در طول سالهای متمادی سر نزد. از دستورات قتل تا حیات، همه را اینها بدون کدام فکر وشبهه انجام می دادند. در کتابهای آسمانی و دستورات که برای موجودات دیگرش فرستاده بود از اینها بخاطر فرمانبرداری خالصش فرشتهها یاد میکردند.کار یک نواخت همیشه خسته کننده است.اطاعت و فرمانبرداری فرشتهها نیز تکراری شد و خالق به این فکرافتاد که باید یک چیزی بسازد تا تکراری نشود، هیجان داشته و از دیدنش لذت ببرد. مخلوقی خلق کند که برای همیشه باعث خوشحالی و شادمانی گردد. به فکر خلق
انسان افتاد و چنین شد که انسان را آفرید، انسان را با ظرافت و زیبایی خاص آفرید طورکه وقتی کار تمام شد صدا کرد من (احسنالخالقین) هستم، یعنی نیکوترین آفریننده.موجودات جدید با اولین روزها که به نفس کشیدن افتاد هیجان عرش را چند برابر بالا برد، طورکه خالق ذوق زده شد و فورا گفت این موجودات نماینده من در روی زمین است. مخلوقات که جانشین خالق شد. خالق که از اطاعت و فرمانبرداری موجودات قبلی (فرشتهگان) خسته شده بود با خلق انسانها تنش میان فرشتهگان آزار واذیتهای خیابانی بالای دختران جوان...
ادامه مطلبما را در سایت آزار واذیتهای خیابانی بالای دختران جوان دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mn1011 بازدید : 68 تاريخ : پنجشنبه 11 اسفند 1401 ساعت: 20:20